این بخش مربوط به دبیران گرامی است و برای دانش آموزان چندان کارایی ندارد.
جلوه روی خدا
سعدی شیرین سخن/ گفت به فصل بهار/ برگ درختان سبز/ با خط رخشان سبز/ «هر ورقش دفتری است معرفت کردگار»/ معرفت کردگار/ دیدن این عالم است/ زنده بیدار باش/ چشم خریدار باش/ خوب جهان را ببین/ هرچه ببینی کم است/ بر ورق سبز برگ/ خط خدا را بخوان/ زمزمه آفتاب/ نغمه شیرین آب/ نثر دلانگیز خاک/ شعر هوا را بخوان/ «برگ درختان سبز در نظر هوشیار»/ آیینه رازهاست/ جلوه روی خداست/ «هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار»
محمود کیانوش
محمود کیانوش را بعضاً پدر شعر کودک ایران نامیده اند. او در زمینههای گوناگون ادبیات، یعنی شعر و داستان و نقد و ترجمه توانا و دارای اثرهای گوناگون است. اما نسل میانسال و چه بسا همهی کسانی که به نحوی با اثرهای او آشنا هستند، کیانوش را بیشتر به عنوان شاعر کودک میشناسند چراکه کیانوش اشعار خود را، که تحت عنوان شعر کودک و نوجوان میسرود، در مجلههای آموزشی پیک انتشار میداد. او البته در همان مجلهها نقد و مقاله و داستان هم مینوشت. مجلههای پیک، که در دههی چهل و نیمه اول دههی پنجاه از سوی دفتر انتشارات آموزشی برای دانشآموزان، معلمان و خانوادهها منتشر میشد، و مجلههای کنونی رشد ادامه آنها است با تیراژی بیش از بر یک میلیون و هفتصد هزار نسخه، هر دو هفته یک بار، در مدارس توزیع میگردید. در واقع، در آن دوره، بسیاری از دانشآموزان بیش از آن چه در کتابهای درسی خود شعر میخواندند، شعرهای مجلههای پیک را میخواندند. شعرهایی از محمود کیانوش در کنار بزرگانی چون پروین دولت آبادی. کیانوش یکی از شاعران معاصر است که اشعاری ساده و بی پیرایه می سراید. اشعار او در وصف انسان و طبیعت است و رابطه آنها بیشتر جنبه تعقل و منطق دارد تا احساس و عاطفه در واقع می توان گفت شعر کیانوش محمود بازتاب اندیشه ها و تاملات او درباره انسان و طبیعت است. محمود کیانوش در این شعر با تضمین شعر سعدی مخاطب را به شناخت خداوند دعوت می کند. البته مخاطب شاعر در این شعر کودک است و به همین جهت لازمه آغاز این شناخت را دیدن همراه با تفکر در طبیعت می داند. لازم به ذکر است شاعر ادبیات کودک از ظرفیتهای زبانی موسیقی و تخیل در تصویر زیباییهای طبیعت برای برانگیختن عواطف و همسوسازی کودک با طبیعت استفاده می کند تا با بیانی زیبا توجه کودک را به جهان پیرامون و زیبایی های اطراف جلب نماید. در این شعر نیز شاعر برای آشناسازی کودکان با خدا به طریق هستی شناسی، بیت معروف سعدی را در شعر خود حل کرده و برای آنکه فهم آن برای کودک دشوار نباشد، به تفسیر آن پرداخته است.
واضح است شاعر بیت «برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار» را در ذهن خود مبنای شعر قرار داده و قافیه و وزن و محتوای شعر خود را بر این اساس قرار داد است. معرفت کردگار در نگاه کیانوش خوب دیدن جهان هستی است. باید چشم خریدار داشته باشیم تا به شناخت خداوند برسیم. «یار بی پرده از در و دیوار/ در تجلی است یا اولوالابصار»
گستره هستی دلیل وجود خداوند و راهنمای ما به شناخت باری تعالی است. «زمزمه آفتاب»، «نغمه شیرین آب»، «نثر دل انگیز خاک»، «شعر هوا» همگی «آیینه رازها»ی خداوندی را در مقابل ما قرار می دهد. استفاده از یک شبکه معنایی گسترده حول محور طبیعت و بهار، کار مضمون آفرینی را برای شاعر آسان تر کرده است. اما شاعر که عمری را برای کودکان نوشته و سروده می داند که مخاطب اشعارش گروه سنی ای است که زبان و بیان پیچیده شعری را دوست نمی دارد. بنابراین شاید تنها بخش دشوار شعرش همان تضمین بیت سعدی باشد. شعر مذکور را هرچند با عرفان فاصله زیادی دارد اما گویا باید در ردیف اشعار عارفانه قرار داد.
سعدی: مشرف الدین مصلح بن عبداﷲ سعدی شیرازی، نویسنده و گوینده بزرگ قرن هفتم. وی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تعلم مشغول گشت. سعدی سفرهای بسیار کرد و در زمان سلطان اتابک ابوبکربن سعدبن زنگی به شیراز بازگشت و به تصنیف سعدینامه یا بوستان (سال 655) و گلستان (سال 656) پرداخت. علاوه بر اینها قصاید و غزلیات و قطعات و ترجیعبند و رباعیات و مقالات و قصاید عربی دارد که همه را در کلیات وی جمع کردهاند. وفات وی بین سالهای 691 و 694 هـ.ق در شیراز اتفاق افتاد و آرامگاه جدید او در اردیبهشت ماه 1331 هـ.ش برپا شده است.
شیرین سخن: خوش سخن، کسی که گفتارش خوشایند است. این عبارت آرایه حس آمیزی دارد./ فصل بهار: ترکیب اضافی/ درختان سبز: ترکیب وصفی/ رخشان: صفت فاعلی از رخشیدن، تابان و روشن و درخشان/ خط رخشان سبز: گروه اسمی، خط: هسته، رخشان: صفت بیانی، سبز: صفت صفت/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار: تضمینی است از سعدی/ ورق: برگ کاغذ و درخت/ معرفت: شناسایی، علم و دانش/ کردگار: از نام های خداوند متعال به معنی فاعل و عامل/ معرفت کردگار: ترکیب اضافی/ شاعر معتقد است حال که زندهای بیدار و هوشیار باش یعنی تنها زنده بودن کافی نیست، باید تلاشگر هم بود و به نعمت ها و موهبت های الهی به دقّت و تفکّر نگاه کرد./ «بر ورق سبز رنگ/ خط خدا را بخوان» ارتباط معنایی دارد با «یار بی پرده از در و دیوار/ در تجلی است یا اولی الابصار» (هاتف اصفهانی) منظور این است که طبیعت آیتی برای وجود خداوند است. حتی کوچکترین اجزای آن ما را به وجود پروردگار راهنمایی می کند./ سبز رنگ: صفت مرکب است./ زمزمه آفتاب: ترکیب اضافی است و آرایه تشخیص دارد. ترنم کردن و نغمه خوانی را به آفتاب نسبت داده است./ نغمه شیرین آب: گروه اسمی است و آرایه حس آمیزی دارد. زیرا شیرین بودن را به نغمه نسبت داده است./ نثر: نوشته غیرمنظوم، نوشته ای که شعر نباشد. می توان گفت که واژه «نثر» در عبارت «نثر دل انگیز خاک» ایهام دارد. زیرا از معانی نثر «آنچه پراکنده گردد» را نیز گفته اند. پراکنده شدن از ویژگی های خاک است./ دل انگیز: صفت فاعلی مرکب، انگیزاننده دل، دلفریب، مطلوب و مرغوب/ «زمزمه آفتاب/ نغمه شیرین آب/ نثر دل انگیز خاک/ شعر هوا را بخوان» آرایه تشخیص دارد./ «برگ درختان سبز در نظر هوشیار»: تضمینی است از سعدی/ هوشیار: صفت مرکب، عاقل، خردمند/ آیینه راز: اضافه تشبیهی/ جلوه: خود را نشان دادن، آشکار ساختن، در عرفان عبارت است از تابش انوار الهی بر قلب عارف
درس اول
چشمه
شعر «چشمه و سنگ» در قالب مثنوی سروده شده است. وزن شعر مفتعلن، مفتعلن، فاعلن (سریع مسدس مطوی مکشوف) بوده و در حوزه ی ادبیات تعلیمی و اندرزی و توصیفی نمادین سروده شده است. محتوای شعر را می توان در فهمیدن عظمت دریا و پی بردن به ناچیزی خود (چشمه) و تغییر نگرش و شکسته شدن غرور دانست.
1_گشت یکی چشمه ز سنگی جدا/ غلغله زن، چهره نما، تیزپا
چشمه ای غوغاکنان، زلال و سریع از سنگی جدا و جاری شد./مفهوم: سرعت و غرور چشمه/ غلغله زن: شور و غوغاکنان/چهره نما: زلال و شفاف/ تیزپا: شتابنده، سریع/ گشت: فعل اسنادی/ یکی: نشانه نکره/ مصراع دوم قید است برای «چشمه»/ کلمات مرکب: چهره نما، تیزپا/ غلغله زن: مشتق_مرکب/ چشمه: مشتق/ اساس چینش واژه های بیت بر اساس شیوه ی بلاغی است./ «چشمه» در تمام شعر تشخیص دارد./چهره نما: ایهام دارد. 1) زلال و شفاف 2) مغرور/ کلمات قافیه: جدا و تیزپا
2_گه به دهان برزده کف چون صدف/ گاه چو تیری که رود بر هدف
گاهی به سبب سرعت بسیارش کفی مانند صدف بر رویش قرار می گرفت و گاهی مانند تیری که به سوی هدف برود به سرعت حرکت می کرد./مفهوم: سرعت حرکت چشمه/ ی در «تیری» نشانه ی نکره است./ تشبیه چشمه (مشبه) به صدف و تیر (مشبه به)/دهان داشتن چشمه: تشخیص/ صدف و هدف: جناس ناهمسان اختلافی حرف اول/ قافیه: صدف وهدف
3_گفت در این معرکه یکتا منم/ تاج سر گلبن و صحرا منم
در این میدان یگانه و بی نظیر منم. منم که سرور بوته های گل و صحرا هستم./ مفهوم: غرور و تکبر/ من: نهاد/ یکتا و تاج: مسند/ مفعول فعل «گفت» کل بیت است./ معرکه: میدان جنگ، جای نبرد/ گلبن: بوته گل، گل سرخ/ گلبن: ساخت مرکب دارد./ تشبیه چشمه به تاج سر/ تاج مجاز از سروری و برتری/ تاج سر بودن: کنایه از مایهی افتخار بودن، سرور بودن/ قافیه: یکتا و صحرا
4_چون بدوم سبزه در آغوش من/ بوسه زند بر سر و بر دوش من
زمانی که جاری می شوم، سبزه ها در کنار من، بر سر و دوشم بوسه می زنند./ مفهوم: غرور و خودستایی/ چون: حرف ربط، زمانیکه/ بوسه: مفعول/ بیت دو جمله است./ بدوم، زند: مضارع اخباری/ دویدن و آغوش و یر و دوش داشتن چشمه: تشخیص/ آغوش من: اضافه استعاری/ قافیه: آغوش و دوش/ ردیف: من
این بخش مربوط به دبیران گرامی است و برای دانش آموزان چندان کارایی ندارد.
محمد جواد محبت
محمد جواد محبت معلمی کرمانشاهی و از مولفین کتب درسی دوره ابتدایی دهه 60 را باید از شاعران مهم و برجسته شعر کودک و نوجوان دانست. استاد محبت با آن که از سالهای جوانی پیوسته ارتباط گستردهای با مطبوعات داشته و علیرغم آنکه آثارش از آغاز دهه چهل در نشریانی چون: اطلاعات هفتگی، جوانان، روشنفکر، فردوسی، تهران مصور و توفیق، چاپ میشد. تا سال 79 که نخستین دفتر شعرش در «گزیده ادبیات معاصر» به چاپ رسیده، درجمعآوری و چاپ آثارش کوششی جدی مبذول نداشت اما از آن پس تاکنون، بـه خواهش دوست داران آثارش، یازده دفتر شعر مستقل خویش را منتشر کرده و در ویرایش و گزینش هفت اثر نیز کوشش داشتهاست. محبت همچنین در زمینه نقد شعر و قصه نویسی نوشته هایی را از خود به یادگار گذاشته است. او از آغاز فعالیت خود تا به امروز با کانون شعرا و نویسندگان امور تربیتی اداره کل آموزش و پرورش کرمانشاه و انجمنهای ادبی رشید یاسمی، شعر جوان و ادیبان ایران همکاری داشتهاست. او از جمله چهار شاعری است که توانسته جایزه «فروغ» را به خود اختصاص دهد. از آثار محمدجواد محبت می توان موارد زیر را نام برد.
از خیمههای عاشورا، آن سوی چهره زرد خورشید، موج عطرهای بهشتی «سرودههایی برای رسول اکرم(ص)»، خانهی هلاتی (شعرهای علوی)، آه... ای بانوی طوبی سایه آه... (فاطمیات)، گریهی دل ناصبوران (شعرهای عاشورایی)، گلوی سبز آواز (مجموعه شعرهایی برای حضرت امام (ره)، خاطرات سبز (مجموعه شعر نوجوانان)، از مرزهای فریاد (دفتر سرودههای انقلابی)، گزیده ادبیات معاصر (مجموعه شعر)، قلب را فرصت حضور دهید (مجموعه شعر) و ...
در شعر فوق شاعر با فضاسازی های متعدد و پیوسته به وصف رسیدن بهار پرداخته است. شعر از تصاویر «روشن شدن»، «زندگی پرداز بودن»، «رفتن سرما»، «جوانه زدن»، «پدید آمدن شکوفه های درختان»، «سبز و تازه شدن طبیعت» و «لبخند زدن زندگی» بهره برده و در نهایت بیان نموده که راز گفتن با خداوند بهتر از هر چیزی است. فضاسازی های شاعر برای رسیدن به بیت آخر بوده است. در کل «بهاریه»های ادب فارسی به ستایش خداوند ختم می شود. هدف از سرودن اینگونه اشعار هم رسیدن به ستایش پروردگار است. مضمون شعر «با بهاری که می رسد از راه» را با توجه به بهاریه های مولانا می توان عارفانه در نظر گرفت. مولانا نیز در اشعاری که به توصیف بهار پرداخته در پایان به ستایش خداوند می پردازد. ترکیبات «زندگی پرداز»، «وا شدن چشم جوانه» و «معنا شدن بهار» در کنار تشبیهات به بلاغت و زیباتر شدن زبان شعر کمک کرده است.
روشن و گرم و زندگی پرداز/ آسمان مثل یک تبسم شد
زندگی پرداز: در حالی که به زندگی می پرداخت./ پرداز: صفت فاعلی که در ترکیب با واژه های دیگر معانی تازه می آورد./ آسمان مثل یک تبسم شد: تشبیه دارد. / تبسم: لبخند/ زندگی پرداز، روشن و گرم مراعات النظیر دارند./ قافیه: تبسم/ ردیف: شد
هر چه سرما و هرچه دل سردی/ پر زد آهسته از نظر گم شد
دلسردی: صفت مشتق_مرکب و حاصل از مصدر است. به معنای یأس و ناامیدی، بی شوقی و بی رغبتی / نظر: نگاه/ از نظر گم شد: کنایه است از ناپدید شدن. از ما مقابل چشمان ما دور شد./ قافیه: گم/ ردیف: شد
با نسیمی که زندگی در اوست/ باز چشم جوانه ای وا شد
نسیم: باد خنک و ملایم/ نسیمی: مشتق است./ او: ضمیر است برای انسان، اما در این مصراع برای «نسیم» استفاده شده است./ جوانه: شاخه تازه درخت، واژه ای است مشتق/ چشم جوانه ای باز شد: کنایه از شکفته شدن جوانه، آرایه تشخیص دارد./ قافیه: وا/ ردیف: شد
بر درختی شکوفه ای خندید/ در کتابی، بهار، معنا شد
درختی: «ی» نکره است./ شکوفه: گل درختان میوه دار، کلمه ای مشتق است./ شکوفه ای خندید: آرایه تشخیص دارد./ کتابی: «ی» نکره است./ بین کلمات درخت، شکوفه و بهار مراعات النظیر دارد./ خندیدن شکوفه: کنایه از باز شدن شکوفه ها است./ کتاب: می تواند استعاره مصرحه از طبیعت باشد./ قافیه: معنا/ ردیف: شد
با بهاری که می رسد از راه/ سبز شو، تازه شو، بهاری شو
بیت 4 جمله است./ بین کلمات بهار، سبز و تازه مراعات النظیر وجود دارد./ سبز شو و بهاری شو: کنایه از شاداب و خوشحال شدن/ قافیه: بهاری/ ردیف: شو
مثل یک شاخه گل جوانه بزن/ مثل یک چشمه سار جاری شو
هر دو مصراع بیت تشبیه دارند. در هر دو تشبیه، مشبه واژه «تو» است که البته در بیت نیست./ چشمه سار: زمینی را می گویند که همه جای آن چشمه باشد./ شو: فعل امر از شدن/ قافیه: جاری/ ردیف: شو
زندگی بر تو می زند لبخند/ هست وقت شکفتنت امروز
«لبخند زدن زندگی» آرایه تشخیص دارد./ شکفتن: باز شدن غنچه گل و مانند آن./ «ت» در شکفتنت مضاف الیه است./ قافیه: شکفتنت/ ردیف: امروز
بهتر از هرچه هست در دنیا/ با خدا راز گفتنت امروز
راز: آنچه در دل نهفته است. با خدا راز گفتن: کنایه است از دعا و عبادت کردن/ «ت» در گفتنت مضاف الیه است./ قافیه: گفتنت/ ردیف: امروز